بی حسرت از جهان نرود هیچ کس به در
الا شهید عشق، به تیر از کمان دوست
"سعدی"
سفر که گریه ندارد...برچسب : نویسنده : mosafer24a بازدید : 234 تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 ساعت: 10:56
امشب دوهزار ساله شدم
برای آدم هایی که نمی دانم چرا باید دچار سختی روزگار شوند
برای خودم
برای همه روزهایی که هرکدام به قدر یک جنگ تن به تن سخت بودند
برای همه رویاهای بر باد رفته
برای همه دیدن ها و ندیدن ها
برای دلتنگی های شبانه روز...
گریه کردم
خسته ام چنان باز آمده ای از جنگ
دلم یک خواب عمیق می خواهد
سفر که گریه ندارد...برچسب : نویسنده : mosafer24a بازدید : 260 تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 ساعت: 10:56
شبم از بی ستارگی،شب گور
در دلم پرتو ی ستاره ای دور
آذرخشم گهی نشانه گرفت
گه تگرگم به تازیانه گرفت
بر سرم آشیانه بست کلاغ
آسمان تیره گشت چون پر زاغ
مرغ شب خوان که با دلم می خواند
رفت و این آشیانه خالی ماند
آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگان بی برگشت ...
استاد هوشنگ ابتهاج (سایه)
سفر که گریه ندارد...برچسب : نویسنده : mosafer24a بازدید : 269 تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 ساعت: 10:56
سفر که گریه ندارد...
برچسب : نویسنده : mosafer24a بازدید : 231 تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 ساعت: 10:56
أما مَن اشترَى خاطِرنا وَ لو بشقِ تمرةٍ، إشترينا لَه الدُنيا وَ مَا فِيه
سفر که گریه ندارد...برچسب : نویسنده : mosafer24a بازدید : 234 تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 ساعت: 10:56
هیچ چیز مثل مرگ تازه نیست ( گروس عبدالملکیان)
سفر که گریه ندارد...برچسب : نویسنده : mosafer24a بازدید : 235 تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 ساعت: 10:56
پرنده گفت: «چه بویی، چه آفتابی، آه بهار آمده است»
«و من بهجستجوی جفت خویش خواهم رفت»
پرنده از لب ایوان پرید، مثل پیامی پرید و رفت
پرنده کوچک بود
پرنده فکر نمیکرد
پرنده روزنامه نمیخواند
پرنده قرض نداشت
پرنده آدمها را نمیشناخت
پرنده روی هوا
و بر فراز چراغهای خطر
در ارتفاع بیخبری میپرید
و لحظههای آبی را
دیوانهوار تجربه میکرد
پرنده آه، فقط یک پرنده بود
سفر که گریه ندارد...برچسب : نویسنده : mosafer24a بازدید : 201 تاريخ : سه شنبه 20 اسفند 1398 ساعت: 10:56